جدول جو
جدول جو

معنی ترشی زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ترشی زدن
(نُ / نِ / نَ هَُ تَ)
طعام یا جز آن را با ترشی آمیختن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
به حالت تشر با کسی حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ فَتَ / نَ تَ)
کنایه از گرفتن آفتاب و ماه بود. (انجمن آرا). کوفتن مس و جز آن به هنگام گرفتن ماه و آفتاب و این رسم ولایت است و درهندوستان هنگام آبله برآوردن کودک اگر رعد و برق درخروش آید، همین عمل میکنند. (آنندراج) :
روی تو چو ماه است و مرا سینه چو تشت
من تشت همی زنم که مه بگرفته.
(از انجمن آرا).
بر ماه گرفته تشت میزد.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به تشت شود
لغت نامه دهخدا
(نِ گَ تَ)
ترشیدن. حموضت. مزۀ ترش گرفتن. ترش گشتن، فاسد شدن با گرفتن بوی یا طعم ترش، خشمگین شدن:
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
ترا که می شنوی طاقت شنیدن نیست
مراکه می طلبم خود چگونه باشد حال ؟
رودکی (از احوال و اشعار ج 3 ص 1006).
و رجوع به ترش شود
لغت نامه دهخدا
(وَ حَ)
در تداول اطفال پریدن و پرواز کردن است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
زدن تلمبۀ امشی تا امشی بپاشد، جمع واژۀ مطر. (ناظم الاطباء). رجوع به مطر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
توپیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). عتاب کردن. پرخاش کردن. و رجوع به تشر شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
تراشیدن و ستردن موی. (آنندراج) :
خط را زدی تراش و جهان در ندامت است
مصحف سپید گشت نشان قیامت است.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ نِ شَ)
طعنه زدن. سرزنش کردن. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ تَ)
سخت اثر کردن:
چو بر شاپور تندی زد خمارش
ز رنج دل سبک تر گشت بارش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ نُ / نِ / نَ دَ)
با افزار آهنی کار کردن. افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن. افزار مخصوص کندن سنگ و خاک و جز آن را:
تو خوش می زیستی با دلبران شاد
قلم شاپور می زد تیشه فرهاد.
نظامی.
زدم تیشه یک روز بر تل خاک
بگوش آمدم ناله ای دردناک.
سعدی.
رجوع به تیشه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پری زدن
تصویر پری زدن
پریدن پرواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
توپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
لقطع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
Clip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
découper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
クリップする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
کاٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
কেটে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
kukata
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
자르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
memangkas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
לגזור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
काटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
ตัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
knippen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
tagliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
aparar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
ciąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
обрізати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
clippen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
обрезать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برش زدن
تصویر برش زدن
recortar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی